اسباببازی در ایران باستان
از اسباببازیهای کودکان ایرانی در دورههای پیش از اسلام آگاهی چندانی وجود ندارد. باستانشناسان در کاوشهایی که در شوش، گیلان و سیلک کاشان انجام دادهاند، مجسمههای ظریفی از انسان و چهارپایان و پرندگان یافتهاند که از سفال و چوب و سنگ ساخته شدهاند. تعدادی از این مجسمههای ظریف میتوانند اسباببازی بوده باشند. بعضی از نویسندگان دورههای بعد از اسلام در نوشتههای خود به اسباببازیهای کودکان ایرانی اشارهای کردهاند. مثلا نویسنده کتاب دارابنامه، در کتاب خود نام بعضی از اسباببازیها، مانند دهل، بوق، گردونچه (گردونه کوچک) و اسب چوبی را آورده است. در کتابهای تاریخ و واژهنامههای قدیم نیز نام بعضی از اسباببازیهای سنتی و کهن ایرانی آمده است که از آن میان میتوان به فرفره، چالیک، (الک دولک)، جغجغه، اسب چوبی و عروسک اشاره کرد. تاریخچهی ورود اسباببازیهای غربی به دورهی ناصرالدین شاه برمیگردد. وی از سفرهای خود به اروپا سوغاتیهای مختلفی بههمراه آورد. عروسک نیز یکی از آنها بود. عروسکهایی که چهرههای ایدهآل غربی داشتند با چشمانی روشن و موهایی بلند و آرایشی مخصوص اروپاییها. به این ترتیب آنچه شاه قاجار از فرنگ آورده بود، به چیزی بیش از یک اسباببازی و الگویی برای زیبایی زنان ایرانی بدل شد. عبارت «خوشگل مثل عروسک» بهطور عام به زیبایی و ظرافت چهره اشاره دارد، ولی بهطور خاص به شبیه بودن به ایدهآلهای زیبایی مربوط میشود. این عبارت از آن زمان وارد فرهنگ عامه شده است.
تولید صنعتی اسباببازی از حدود یک قرن قبل شروع شده و با بهبود وضع معیشت و اقتصاد جوامع رو به رشد گذاشته است. در واقع تولید انبوه اسباببازی بعد از جنگ جهانی دوم شروع شده است که به نظر میرسد راهی برای تسکین دلها و فراموش کردن زخم جنگ، از چهرهی زندگی بوده است. اما با ورود به قرن بیستم و با توجه به تغییر همه جانبهای که در وجوه سبک زندگی و شغلی انسان حادث شد، به صورت اتوماتیکوار عرصهی ساخت عروسک به صورت حرفهایتر پیگیری شد و بیش از پیش در اختیار انتقال اندیشه بزرگسال به کودک درآمد.
منبع: پایگاه اطلاعرسانی حوزه